با پدرم در اکنون رفتن به مسجد بودیم، زمانى كه نزدیك مسجد شدیم، به پدرم گفتم: این سخن كه مردم می گویند هر كس چهل چهارشنبه به مسجد سهله بیاید، امام مهدى را می بیند، به حیث من بی اصل و مبنا میباشد. پدرم پس از شنیدن این سخن، خشمگینانه رو به من كرد و خاطرنشان کرد: چرا؟ تنها بدین ادله كه تو اورا ندیده اى؟ یا بدین عامل كه هر چیز كه چشمانت آن را ندیده باشد، بى اصل و اساس است؟ پدرم زیاد با من حرف خاطرنشان کرد تا آنكه از گفته خود پشیمان شدم. آنگاه با هم وارد مسجد شدیم، كسى در مسجد نبود. زمانى تشریفات ترحیم مشهد كه پدرم میانه مسجد بود برخاست تا دو ركعت نماز استجاره بخواند، مردى از سمت منزلت امام حجّت ( علیه السلام ) پیش آمد، از كنار پدرم گذشت و به او سلام كرد و با او مصافحه كرد. پدرم به من نگاه كرد و خاطرنشان کرد كه این مرد كیست؟ گفتم: آیا او مهدى می باشد؟ اعلام کرد: پس چه كسى میباشد؟ پس به دنبال او دویدم. امّا او را نه در باطن مسجد و نه فارغ آن نیافتم.
شمارى از علما، مشرّف به دیدار امام شده اند و نام آنها در كتاب ها آمده می باشد.
خلال اینها علما و اشخاص زیادى مشرّف به دیدار او شده اند، امّا اطّلاعات چندانى از حكایات دیدار آنها در دست نیست. علّامه نورى برخى از آنها را در كتاب «النّجم الثّاقب» آورده است.
در نقطه پایان به ذكر دو حكایت دیدار بسنده می كنیم.
روحانی احمد صد تومانى نقل كرده:
در مجلس جدّمان محمّد صد تومانى، از گزینه دیدار امام مهدى ( علیه السلام ) صحبت گفته شد تا اینكه او هم مطلبى در این مورد خاطرنشان کرد: یك روز دوست داشتم در مسجد سهله نماز بخوانم و در زمانى كه تصوّر می كردم خالى از جمعیت باشد، به آنجا رفتم، وقتى به آنجا رسیدم، دیدم مسجد مملواز مردم میباشد و سر و صداى زیادى آنجاست و یادم نمی آید در آن فرصت، كسى در آنجا آمده باشد، درون مسجد شدم و دیدم صف هاى زیادى براى نماز جماعت، بسته گردیده است.
با پدرم در اکنون رفتن به مسجد بودیم، زمانى كه نزدیك مسجد شدیم، به پدرم گفتم: این سخن كه مردم می گویند هر كس چهل چهارشنبه به مسجد سهله بیاید، امام مهدى را می بیند، به حیث من بی اصل و مبنا میباشد. پدرم پس از شنیدن این سخن، خشمگینانه رو به من كرد و خاطرنشان کرد: چرا؟ تنها بدین ادله كه تو اورا ندیده اى؟ یا بدین عامل كه هر چیز كه چشمانت آن را ندیده باشد، بى اصل و اساس است؟ پدرم زیاد با من حرف خاطرنشان کرد تا آنكه از گفته خود پشیمان شدم. آنگاه با هم وارد مسجد شدیم، كسى در مسجد نبود. زمانى تشریفات ترحیم مشهد كه پدرم میانه مسجد بود برخاست تا دو ركعت نماز استجاره بخواند، مردى از سمت منزلت امام حجّت ( علیه السلام ) پیش آمد، از كنار پدرم گذشت و به او سلام كرد و با او مصافحه كرد. پدرم به من نگاه كرد و خاطرنشان کرد كه این مرد كیست؟ گفتم: آیا او مهدى می باشد؟ اعلام کرد: پس چه كسى میباشد؟ پس به دنبال او دویدم. امّا او را نه در باطن مسجد و نه فارغ آن نیافتم.
شمارى از علما، مشرّف به دیدار امام شده اند و نام آنها در كتاب ها آمده می باشد.
خلال اینها علما و اشخاص زیادى مشرّف به دیدار او شده اند، امّا اطّلاعات چندانى از حكایات دیدار آنها در دست نیست. علّامه نورى برخى از آنها را در كتاب «النّجم الثّاقب» آورده است.
در نقطه پایان به ذكر دو حكایت دیدار بسنده می كنیم.
روحانی احمد صد تومانى نقل كرده:
در مجلس جدّمان محمّد صد تومانى، از گزینه دیدار امام مهدى ( علیه السلام ) صحبت گفته شد تا اینكه او هم مطلبى در این مورد خاطرنشان کرد: یك روز دوست داشتم در مسجد سهله نماز بخوانم و در زمانى كه تصوّر می كردم خالى از جمعیت باشد، به آنجا رفتم، وقتى به آنجا رسیدم، دیدم مسجد مملواز مردم میباشد و سر و صداى زیادى آنجاست و یادم نمی آید در آن فرصت، كسى در آنجا آمده باشد، درون مسجد شدم و دیدم صف هاى زیادى براى نماز جماعت، بسته گردیده است.